سعیده محمدزاده؛ محمّد رضا بهشتی
چکیده
کانون این مقاله بررسی جایگاه اسطوره در دیالوگهای افلاطون است. این مقاله با رویکرد توصیفی_تحلیلی به این مسائل اشاره دارد که دیالوگهای افلاطون در دورههای مختلف دارای چه ویژگیهایی است؟ و رویکرد افلاطون نسبت به اسطوره در دیالوگهای آغازی، میانی و پایانی چه تغییری پیدا میکند؟ در این راه، ما نخست به بررسی ایراد دیالکتیک در دیالوگهای ...
بیشتر
کانون این مقاله بررسی جایگاه اسطوره در دیالوگهای افلاطون است. این مقاله با رویکرد توصیفی_تحلیلی به این مسائل اشاره دارد که دیالوگهای افلاطون در دورههای مختلف دارای چه ویژگیهایی است؟ و رویکرد افلاطون نسبت به اسطوره در دیالوگهای آغازی، میانی و پایانی چه تغییری پیدا میکند؟ در این راه، ما نخست به بررسی ایراد دیالکتیک در دیالوگهای سقراطی و سپس به نحوه استفاده افلاطون از اسطوره در دورههای مختلف میپردازیم و توضیح میدهیم که بکارگیری اسطوره در دیالوگهای سقراطی برخلاف دورههای دیگر که به منظور افزودن بُعدی دینی یا اسطورهای و یافتن راهحل برای مسائل مهم فلسفی است؛ در آن دیالوگها به جهت تقریب به ذهن و بیان تمثیل صورت میگیرد. در نهایت با تقسیم اسطورههای دورههای بعد به دو دسته کلی فرجامشناختی و غیرفرجامشناختی، به توضیح موضوع و محتوای خاص دسته دوم این اسطورهها و علت بهرهمندی از آنها میپردازیم.